ارشاد

از: اسعد ملک باروجیان پور

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
لااقل بادکنکی توی قفس باد کنید

لاک ممنوع، ریمل فاجعه! پوستیژ غدغن!
آب‌نباتی برسانید و دلم شاد کنید

چون که ساپورت به پا کرده هدا بهر خدا
فکر پرتیّ حواس گشت ارشاد کنید

یاد از این شاعر کم‌رو بکنید ای هیزان
چون تماشای پریچهر و پریشاد کنید

آتش و فشفشه در هفته‌ی پایانی سال!؟!؟
جغجغه در دست مریم و فرشاد کنید

خیلی آرام درون دلتان قبل از عید
بی صدا، شاد ولی غریو و فریاد کنید

چون که آب‌پاشیدن فاجعه‌ی امنیتی‌ست
در تفنگ آب‌پاش به جای آب باد کنید

دختر و استادیوم؟ وای خدایا مپسند!
تا توانید بر آن بهانه ایراد کنید

پول وقتی که ندارید چه عیبی دارد
شکر بر موهبت کمیته امداد کنید

20سال است که جامی نگرفتیم چه باک!
دلتان را خوش به گل خداداد کنید

***

اعتراضی اگه دارید از اینجا بروید
هر چه خواهید به خانه داد و بی‌داد کنید

هر چه باقی مانده بر سر امریکای
بوق‌کش و دَی‌بوق و بوق‌خُل و بوق‌داد کنید

باز اگر ماند تهش داد به استعمارِ
پیرِ بی‌مادرِ بی‌بی‌سی ِشیّاد کنید

بورکینافاسو از اینجا مالاگاشی اونجا
با تمام دنیا روابط ایجاد کنید

بر اروپا و همان اسم‌نبر پشت کنید
باز درها را رو به کشور چاد کنید

کوبا و ونزوئلا چو گشنه هستند هنوز
گندم کشور را آرد و بر باد کنید

بعد، مالدیو، بوگاندا، قبرس، کاستاریکا
فکر فاسدشدن گندم مازاد کنید

***

بعد از این شعر پر از پند سیاست-فرهنگ
مرحمت کرده مرا وزیر ارشاد کنی

خطرناک

از: اسعد مَلِک باروجیان پور

اومــدی بالاخـره! رفـته اگرچه عشق من!
عشق من: تولیدیِ سـوژه‌های خیلی خفن
«لولو» برده‌تش هـمونجا که «ممه» رو می‌برن!
خورده قبلش همه پولا رو به دل صابون نزن
کف صندوق ذخیره مثِ چیز! پاکه حسـن
دلشوره دارم برات، خــیلی خطـــرناکه حــسن!!
 

شمشیر از رو بسته اون که اکبرو جا میذاره
مطمـئن باش وسـط بزنـگا تنـها میـذاره
روی اسم هر چی مردونگیه پا میذاره
داش‌آکُل باشی تو سینه‌ت تیغ کاکا میذاره
واسه زیرآب زدنت چه سینه‌ها چاکه حسن
دلشوره دارم برات، خــیلی خطـــرناکه حــسن!!
 

سه‌هزارتا سه‌هـزارتا می‌برن، شیر تو شیره
شیر تو شیر با ادبـش بود زبون ماس اسیره
می‌میرن انگـاری اما حرصشون نمی‌مـیره
جیبشون قدّ ِ جیبِ خودِ خدا جا می‌گیره!
شیکماشون که شیکم نیس تانکر و باکه حسن
دلشوره دارم برات، خــیلی خطـــرناکه حــسن!!
 

پروین خدا بیامرز می‌گفت بلان اینا
تاج تابناک میذارن، برادر گرگان اینا
هر جا بدبختی امثال منه اونجان اینا
پشت دین قایم‌شدن، جانشین خدان اینا
می‌دونی؟ پول خداهاس که توی ساکه حسن!
دلشوره دارم برات، خــیلی خطـــرناکه حــسن!!
 

بولتن سیاسیه تریبون مسجدمون
جز خدا از همه چی گفت وسط ماه رمضون
میگه کافریم همه! نعرة پشت تریبون
کجاس اون سینه حقّ و نفس خدایی‌خون؟
خلسه‌هامون همه از شیشه و تریاکه حسن
دلشوره دارم برات، خــیلی خطـــرناکه حــسن!!
 

شنیدی مداحی رو؟ همون که بی هیچ دلیلی
داد می‌زد که رای باید بدیم به مِستِر جلیلی؟
وسطاش قافیه کم داشت زده بود چارتا سیلی!
خوبه حالا نمی‌گفت که رأی بدیم به «گیگیلی»
مداحی نیست به خدا عربدة راکه حسن
دلشوره دارم برات، خــیلی خطـــرناکه حــسن!!
 

گر چه ارزش ریال و پول ایران گم شد
عوضش دیس دیس نفت تو سفرة مردم شد
بهمون غذا می‌داد! واسطة گندم شد
عشق من معجزة هزارة سوم شد
عشق من فضاییه! جاش توی افلاکه حسن
دلشوره دارم برات، خــیلی خطـــرناکه حــسن!!

عشق من همونه که هاله نوره رو سرش
من یکی روانی قیافة منورش
میزو چسبیده نمی‌ره با رییس دفترش
بگو آبو بریزه اونجا که می‌سوزه سرش
ملوان زبله خرگوش بی‌باکه حسن
دلشوره دارم برات، خــیلی خطـــرناکه حــسن!!
 

جرأتی داری خدایی شیر مثِ تو ندیدم
میدون مینه جلوت، غصه زیاده شادی کم
همه جا قهوه‌ایه! بالا تا پایین هنوزم
نشین اونجا که «گلم» نشسته قبلش عزیزم!
وایسا خشک شه! هنوز اون صندلی نمناکه حسن!
دلشوره دارم برات، خــیلی خطـــرناکه حـسن!!

دروغ

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سرود سرد 11 (عید)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سرود سرد 10 (تف!)

کجا داری می ری با این عجله؟
وایسا ما هم برسیم! دیر نمی شه!
واسه ی زود رسیدن لایی نکش
آدم از گاز ندادن پیر نمی شه!

توی دنیای بد آدم ها
همه نانجیبن و تو پاک و بکر
همه پستن تو یکی با شرفی
همه گاون تو یکی روشنفکر

همه با جدیدترین فکراشون
جلو تو یه خودروی فرسوده ن
تو فقط مامان و بابا داشتی
همه مردم سر راهی بودن!

از کدوم دماغ مگه افتادی؟
فیل و خرس قطبی؟ یا هر دو؟
خدا از این مدل ناب بشر
یه دونه آفریده اون هم تو

وقتی سیگار می کشن ژست می گیری
که سیگار دشمن نوع بشره!
اما مشروب واسه ی کلیه خوبه!
پیپ که بد نیست... قلیون بی ضرره...

تو سیاست که سفیر قرنی
توی اقتصادِ نو استادی
تو نگاه فلسفیت استثناس!
تو به دنیا هنرو یاد دادی!

نگرانی که چرا هیچ کسی
تو رو نشناخته مثل همیشه
روزی که کشف کنن گنج تو رو
همه دنیا یهویی عوض می شه

بکن اون نقاب از رو صورتت
خوشگلی سواد داری پولداری
کاش بفهمی واسه یک روز فقط
اندازه همه اینا بیماری

تا حالا رو به خود داد زدی؟
با خود بدت تصادف کردی؟
بوی گندتو شنیدی هیچ وقت؟
تا حالا تو آیینه تف کردی؟