یک: مرد یعنی چه؟
«زن» با «زندگی» و «زنده بودن» یک ریشه دارد و یک نگاه ساده به لغتنامه های مشهور ما را به معنای «زنده» و «زندگی بخش» و «حیات بخش» می رساند.
از سوی مقابل ریشه ی لغوی مرد در زبان فارسی، با مصدر «مردن» و «مرگ و میر» یکی است و نگاه مجددمان به فرهنگهای لغت می تواند نشان دهد اصل این لغت معنایی جز «مردنی» و «میرا» ندارد.
دلیل این نامگذاری ها روی جنس مونث و مذکر این است که از همان گذشته ی دور که به چند هزارسال قبل بر می گردد انسان ها این واقعیت ساده را دریافته بودند که عمل «زایایی» همچون تمام موجودات، از جنس مونث بر می آید و گرچه وجود هر دو جنس برای تولید مثل لازم است اما پس از فرایند جفت گیری، این جنس مونث است که مسوولیت زایش را بردوش دارد و جنس مذکر از این توان بی بهره است.
پس به این اعتبار، ادامه زندگی و حیات را منوط به وجود «زن» دانسته اند و این نام را بر او نهاده اند.
البته می توان در ریشه شناسی دلیل دیگری بر این مساله یافت و آن هم این است که حضور زن در خانه مایه ی زندگی ست. زن به جزییات زندگی دقت بیشتری دارد و... که البته به نظرم دلیل اول صادق تر است.
دو: مرد یعنی انسان
آنچه جالب و صد البته دردناک است این است که پس از گذشت زمان، «مرد» بر اثر غلبه ادبیات و فرهنگ مردسالارانه معناهای دیگری بر خود گرفت.
نخستین این معناها برابری لغت مرد با لغت «انسان» است. یعنی مرد را نه تنها نماینده ی اول نوع بشر دانستن بلکه از این هم فراتر... دانستن مرد به عنوان تنها نماینده ی نوع بشر! گو اینکه اصلا جنس دیگری مطرح نیست!
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
به مثال بالا دقت کنید. در این مثال مرد به چه معنیست؟ به معنی جنس مذکر؟ یا به معنی مطلق انسان؟ البته که پاسخ دوم صحیح است.
و ادبیات فارسی پر است از انبوه این ابیات که مرد را مطلقا انسان معنی کرده گو اینکه اصلا زنی وجود ندارد!
سه: مرد یعنی انسان برتر
دردناک تر از آنچه پیش از این گفتیم این است که این معناگذاری تحت تاثیر فرهنگ مردسالارانه پا را فراتر گذاشته و لغت مرد را به معنی انسان برتر و فراتر گرفته است.
گر بر سر نفس خود امیری مردی
ور بر دگری خرده مگیری مردی
مردی نبُود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی
می بینید؟ مرد در این ابیات که به پهنای ادب فارسی گسترش دارند به معنای برترین انسان و انسان برتر و فراتر آمده و یک صفت مثبت به شمار می رود...
درست از روی همین معناست که لغت «نامرد» ساخته شده و گه گاه می شنویم که کسی به دیگری بگوید «مرد باش!» و الا اگر نگاهی به معنی اصلی مرد بیندازیم چیز دیگری در می یابیم...
نوشته تو یک ویژگی ممتاز داره چیزی که تو نوددرصد نوشته های گفتار فمنیسم در ایران دیده نمی شه. با وجود اینکه خودت زن نیستی اما من هیچ وقت حتی توی یکی از نوشته هات ندیدم که بر اساس چیزی که مرسوم و معموله مرد رو جنس اول بدونی و زن رو جنس دوم.
منظورم اصلا این نیست که برتری ظاهری بدی. این کار رو که همه اونایی که مدعی فمنیسم هستن می کنن. بیشتر دارم به این اشاره می کنم که مثلا وقتی می خوای لغت مرد و لغت زن رو معنی کنی معنی کردن لغت زن رو مقدم می کنی!
به این نوشته خودت نگاه کن:
«دلیل این نامگذاری ها روی جنس مونث و مذکر این است که از همان گذشته ی دور که به چند هزارسال قبل بر می گردد»
شک ندارم این معنی رو به هزار نفر بدی تا به جمله در بیارن نود درصدشون اینجوری می نویسن که «دلیل نامگذاری ها روی جنس مذکر و مونث این است که...» یعنی لغت مذکر رو اول میارن و مونث رو بعد از اون
واقعا نوشته ت رو دوست دارم چون در ناخودآگاه روانیش داره نشون میده که به حرفی که می زنه معتقده و شعار نمی ده...
ممنونم!
نگاه عجیب و موشکافانه ای بود!!
خیلی ریز بینانه به این مسئله پرداختی ممنون ازت استفاده کردم
دیدگاهی مردانه در همه حیطه ها سایه افکنده است در فلسفه چند زن را می توان یافت یا فلاسفه چه نظری نسبت به زنان دارند در حقوق در ادبیات در دیگر شاخه ها این سایه مرد محترم است که سنگینی می کند که جنس اول است که ...